زندگی من
زندگی من

زندگی من

گربه حیاطمون

امروز صبح دیدم بچه گربه پارسالیمون خودش مامان شده 

بند ناف بچه گربه بهش آویزون بود هنوز

مامانش داشت هاج و واج به من نگاه میکرد 

رفتم با سرنگ شیر آوردم ریختم رو دهن بچه گربه دهنش باز نمیشد کم کم باز کرد بعد مامانش اومد کنارش بهش شیر داد لیسش زد 

گفتم خلقت خدا رو ببین حواسش به این بچه گربه به این کوچکی هست نمیذاره گرسنه بمونه

اونوقت ما میگیم خدا حواسش به ما نیست ما خودمون حواسمون جای دیگه هست .

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 11 مرداد 1397 ساعت 11:55 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام بر شما لیلا بانوی مهرورزِ عزیز دل
خدای من چه روایتی رو به تصویر کشیدین
گربه مادر و...
درچشم خدا محفوظ بمانی بلامیسر

سلام باران جان مرسی از شما خدا شمارو حفظ کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.