زندگی من
زندگی من

زندگی من

مصاحبه کاری

امروز رفتم مصاحبه کاری این یکی از دیروزیه خیلی بهتر بود . از نه صبح تا پنج بعد از ظهر . امیدوارم بشه.

اگر تو این شرکت استخدام شدم برای پسرم میتونم سرویس بگیرم ساعت ۱۲ ظهر از مهد برگرده خونه .

مادر و پدر همسرم طبقه بالا ی ما هستن کلاس کار و گفتار درمانیشم که ساعت یک به بعد هست از طبقه پایین منتقل میکنم به طبقه بالا . 

فقط بهشون میگم هر وقت کار داشتن جایی میخواستن برن به من خبر بدن بگم پدر و مادرم بیان خونه ما از بچه ها نگه داری کنند. 

نگران دخترم نیستم اون مثل یه شیر میتونه از پس خودش بربیاد. بعداز ظهرها بعد از مدرسه اش با مامان دوستش میاد خونه . صبحها من اون و دوستش میبرم مدرسه. نگران مشقهاشم نباید باشه اومدم خونه همه رو تصحیح میکنم . 

دخترم عاقله میدونم کم کم به این وضعیت عادت میکنه. حتی میتونه از برادرش هم نگهداری کنه.

طاقت داشته باش 

ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍ،ﺣﺎﻓﻆ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺗﻮﺳﺖ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻭﺣﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺵ

ﺗﺎ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻧﺖ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ وﺻﻠﺢ ﺑﺎﺷﺪ 

ﺯﯾﺮﺍﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺗﻮ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

ﻭﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺑﺮﮐﺎﺕ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ

نظرات 6 + ارسال نظر
Kian شنبه 7 بهمن 1396 ساعت 12:18

چرا رو یه سری از پستها نمیشه کامنت داد

محدودیت زمانی داشت الان برش داشتم میتونید نظر بدین

دانیال چهارشنبه 4 بهمن 1396 ساعت 10:33 http://d.blogsky.com

حداقل فایده نوشتن اینه که آدم یادش میمونه برای چی زنده است و زندگی میکنه

ممنونم از شما

سمانه چهارشنبه 4 بهمن 1396 ساعت 08:45

خوشحال شدم که می بینم در پی تغییر و تجربه های جدیدی.کلا این که وارد محیز کاری بشی میتونه خیلی کمک کنه...کمک کنه که دغدغه هایی جدید فکری پیدا کنی و دغدغه های قبلیت کم رنگ تر شن.دوستم کار پیدا کردن مقداری انرژی می بره و شاید زمان.پس نا امید ن و خسته نباش و مثل همیشه محکم ادامه بده.

مرسی عزیزم نا امید نمیشم میدونم موفق میشم بالاخره کار پیدا میکنم

لیلی سه‌شنبه 3 بهمن 1396 ساعت 18:52 http://ltahlil.blogsky.com

اخه مشکل اینجاست که من اضطراب ندارم
شاید از هوای الوده باشه
رفتم سرچ کردم دیدم اخه هورمونامم به هم ریخته
دیدم تمام نشانه های یه تومور مغزی رو دارم
البته شاید من هر دو هفته یکبار سردرد بگیرم
حالا توکل کردم به خدا
هرچی خدا بخواد

خدا نکنه عزیزم . نگران نباش برای اطمینان یه آزمایش بده . توکل بخدا. غم وغصه نباید داشته باشیم بیماری سرچشمه اش از ذهن خودمون و خودخوری و غم و غصه هست. باید با خودمون عهد ببندیم غصه نخوریم.

لیلی سه‌شنبه 3 بهمن 1396 ساعت 17:43

من دوست دارم شوهر کنم
ولی وقتی سرم درد میگیره فقط میگم خدایا یعنی میشه سردردم تموم بشه بالا نیارم
مریضی خیییلی سخت
خیلی
خدا انشالله تن سالم و روان سالم بهت بده حالا که میخوای بمونی اتفاقا در این سه سال تا میتونی خودت قوی کن سعی کن هنرهای مختلف یاد بگیری فکر کن میخوای بری مسافرت
خدا رو چه دیدی شاید شوهرت پشیمان شد

ممنونم دوست خوبم
سردردتون شاید بخاطر استرس و اضطراب باشه منم هر وقت اضطراب دارم این شکلی میشم.
واقعا نعمت سلامتی بالاترین نعمتهاست.
درست میگی منم باید تو این سه سال همه تلاشم رو بکنم

لیلی سه‌شنبه 3 بهمن 1396 ساعت 11:54

لیلا یه چیز بهت بگم
خیلی خوبه اگر بتونی شوهرت اینجور باشه تو غصه نخوری
ما یه کادوی بزرگ خدا رو همیشه یادمون میره
اونم نعمت سلامتیه نعمت زندگیه
برو خوش باش خواهر من انشاالله خدا کمکت میکنه برای هر تصمیمی که بگیری
ولی یادت نره خوش باش بخند شاد باشهر جا که سالمی باش

مرسی دوست خوبم. کادوی بزرگ خدا همیشه یادم میمونه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.