زندگی من
زندگی من

زندگی من

یسری مشکلات

دکتر روانشناس فرزندم گفت باید کلاسها ادامه پیدا کنه و اگر هم میخواهید مهد کودک بره باید همراه مربی شدو یا خودتان بره . البته خودم باید آموزش ببینم. ماهم چون هزینه مربی ”شدو” رو نمیتونیم بدیم باید خودم همراهش برم.

بنظرم دولت باید برای مادرانی که کودک اتیستیک دارند یه امکاناتی مثل کار درمنزل یا با توجه به تحصیلاتشان کار در مدارس غیر انتفاعی بگذارد که بتونیم  ساعتهای بیشتری کنار فرزندمان باشیم و از پس هزینه های درمانش بربیاییم . 

با یک حقوق پدر کارمند نمیشه از پس این هزینه ها بربیاییم. 

پسرم از مردها میترسه میخوام برم گروههای کودک و طبیعت که بچه هارو میبرند تو دل طبیعت ثبت نامش کنم . اونجا مربی ها  هم خاله ها هستند هم عموها. عموها  و خاله ها بچه هارو میبرند بالای  درخت بالای صخره ها تا با طبیعت اخت بشن . باید اینم امتحان کنم  تا ترسش از. غریبه ها بخصوص آقایون بریزه. 

پسرم فقط دفعه اول برای یک بازی و فعالیت جیغ میزنه بار. بعدی همون فعالیت را با ذوق انجام میده.

گروههای کودک طبیعت نسبت به اتیسم اوکی هستند مثل خانه های  بازی نیست که بگن خانم چرا بچه ات رو بزور. میاری یا مثل پارک نیست که پدرومادرها با تعجب نگاهمون کنند و بگن چرا بچتون جیغ میکشه مگه مجبوری بیاریش . 

خلاصه که ما مشکلاتمون زیاده.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.