زندگی من
زندگی من

زندگی من

روز پر از خدا

دیشب که آسمون تا صبح میبارید منم داشتم گریه میکردم .

صبح که بلند شدم احساس کردم گره تیروییدیم بزرگتر شده احساس خفگی داشتم . از اینکه اینقدر غصه میخورم ناراحتم . به خودم گفتم من باید زنده بمونم . افراد خانواده ام به من نیاز دارند.

این دو تا بچه بدون من خیلی شدید ضربه میخورند.

من دارم خودم رو میکشم بخاطر چیزی که اتفاق نیفتاده . بخاطر ترس از آینده. 

همین که دوباره امروز رو خدا به من هدیه داده باید خوشحال باشم . 

شاد باشم هر اتفاقی هم افتاد لطف خدا در حق خودم بدانم. چون جز این نیست.

باید بیشتر از قبل خودم رو دوست داشته باشم از خودم بیش از حد انتظار نداشته باشم هرکسی یه چیزهایی داره یه چیزهایی هم نداره.


خداوندا ! کمک کن تا روزهایم را در آغوش پر از خیر و برکتت سپری کنم.

تو آنقدر مهربانی که گاهی دعاهای مرا مستجاب نمیکنی ، و من بعد ها در می یابم ، که اگر آن آرزویم برآورده میشد، تباه میشدم ...

پس خودم را به تو میسپارم زیرا هیچ تردیدی ندارم، که صلاح مرا میدانی .

 تنهاوظیفه ی من فقط تلاش و اجرای درست قوانین توست‌‌‌ و یقین کامل به برآورده شدن آرزوهایم‌، آرزوهایی که به مصلحت و حکمت توست.

روز عشق را به خدایم که عاشقش هستم تبریک میگویم. 

روز عشق بر همگی مبارک 


 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت 11:29 http://delirium.blogsky.com/

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد (حافظ)

روز عشق بر شما خواهر گرامی مبارک

ممنونم همچنین برشما هم مبارک باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.