زندگی من
زندگی من

زندگی من

بازنده بودن راحته


همین حالا بروید سراغ کشوی داروها، هر چه قرص و کپسول می‌بینید بردارید بریزید کف دست‌تان و با یک لیوان آب بدهید بالا... یا یک جای خیلی بلند پیدا کنید و آب دهانتان را قورت بدهید و بپرید پایین و وسط راه هر چه خواستید جیغ بزنید... محکمِ محکم... بگذارید چهار نفر شما را ببینند که کوبیده می‌شوید به زمین....

اصلا زنگ بزنید به معشوقتان و بابت دعوای روزهای قبل، بهش بگویید ازش متنفرید... بگویید که از سر ناچاری با او بوده‌اید...

به محل کارتان خبر بدهید که دیگر نمی‌آیید... بخوابید توی خانه و به مرده و زنده رییس‌تان، شرکت‌تان، آینده‌تان، صاحب‌خانه‌تان و دهان باز و همیشه گرسنه خانواده‌تان فحش بدهید...

اگر نویسنده‌اید قلم‌‌ها را بشکنید... اگر نقاشید بوم را پاره کنید... اگر بازیگرید وسط نمایش قهر کنید و بروید... نانواها نان سوخته بپزند... کارگرها جنس معیوب تولید کنند... کارمندها پرونده ارباب رجوع را بریزند لای آشغال‌ها... برای پول زحمت نکشید، عرق نریزید، تلاش نکنید... مواد بخرید و توی پارک بفروشید به بچه‌های چهارده ساله... به درک که آینده‌شان چه می‌شود... مگر قرار است همه دنیا را شما نجات بدهید؟ 

دیدید؟ 

بازنده بودن آسان‌ترین کار دنیاست...

هر لحظه اراده کنید می‌توانید بی‌کیفیت‌ ترین آدمی شوید که از خودتان سراغ دارید... کافیست بگویید من دیگر نمی‌خواهم قهرمان زندگی خودم باشم... فاتحه... سنگ قبرتان را هم سفارش بدهید و بالایش با خط نستعلیق بنویسید «خَسَر الدنیا و الاخره.» و پایینترش «آرامگاه بیچاره‌ای مفلوک و وا داده ای کم تلاش.» 

اما حالا؛ تا فرصتش هست، قهرمان باشید... درخشان‌ترین نسخه از خودتان... شجاع‌ترین، خواستنی‌ترین، پرتلاش‌ترین... یوسف باشید در دام زلیخا، ابراهیم باشید در میان آتش، یونس باشید در دهان نهنگ... اما سالم بیرون بیایید... قهرمان... پیامبر...  

مفت دل نکنید از هم... رابطه‌ها را ترمیم کنید... از سختی ها پل بسازید، از بیراهه‌ها مسیر و از نشدن‌ها امید... به خودتان، تلاش‌تان و خدایتان اعتماد کنید....

یادتان هم نرود که قهرمان بودن و ماندن سخت است... بدون شک آدم‌ها به این قطار در حال حرکت سنگ می‌زنند... اما مگر نیش مگس، اسب راهوار را از حرکت باز می‌دارد؟ 

بهترین کیفیت ممکن از آفرینش باشید رفقا...

بَرَنده و بُرَنده...

همان که خدا موقع خلقت، به خودش گفت «به به... احسن الخالقین... کیف کردم که تو را آفریدم»

از فیس بوک

نظرات 4 + ارسال نظر
همنگاه یکشنبه 20 اسفند 1396 ساعت 19:31

دور گردون گر دو روزی با ما نرفت
عاقبت رسوا شود کار دوران؛ غم مخور

عالی می نویسید و قلمتان توانمند است

ممنونم

احسان جمعه 11 اسفند 1396 ساعت 11:30

بی کیفیت زندگی‌کردن ساده ترین راه ممکنه. دقیقا. خیلی واضحه ولی پنهان شده.

ممنونم

Ali_MJfollower جمعه 11 اسفند 1396 ساعت 09:32 http://thisistheman15.blogsky.com

درود و احترام ...

در میانه دنیایی حرف و کلام در این زمانه و در دل این ناکجا آباد مجازی ، هنوز روزنه هایی از عشق و امید و زیبایی به چشم میخوره که میشه توش باور کرد ایمان و باور هنوز نفس میکشه و میشه به انسانهایی برخورد کرد که قدرت قلمشون ، قلب رو تکون میده و معجزه خلق میکنه و من چقدر مفتخرم که امروز و اینجا ، این معجزه بار دیگر و ازنو رخ داد ...

برقرار و استوار باشید ...

ممنون از شما خیلی لطف دارید درسته من و شما همه انسانها خودمون معجزه هستیم . کافیه به قدرت عشق درونمون ایمان بیاریم.

محمد چهارشنبه 9 اسفند 1396 ساعت 07:25 http://www.delirium.blogsky.com/

سلام
صبحت بخیر
چه متن زیبایی گذاشتی

مرسی
روز خوبی داشته باشه باشی

سلام ممنونم از شما روز خوبی داشته باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.