زندگی من
زندگی من

زندگی من

عسلهای زندگی

همچنان سردرد دارم شاید بخاطر اضطراب هم باشه هر وقت اضطراب دارم سردرد هم همراهش هست. 

هر وقت بخوام چندتا کار با هم انجام بدم اضطراب میگیرم 

امروز بعد از ظهر مربی پسرم میاد خونه تا ۴ ساعت ۳ هم دخترم را باید ببرم کلاس یوسی مس که تا پنج هست ولی باید چهارو نیم برم دنبالش  چون پسرم ساعت پنج ارزیابی کاردرمانی داره که چهل و پنج دقیقه هست . نمیدونم این برای چی هست ولی مثل اینکه یه ارزیابی کاردرمانی هم باید تو پرونده شون باشه. حالا من اضطراب دارم کارها درست پیش میره من نیم ساعته میرسم امیر آباد . 

فردا هم یه چهل و پنج دقیقه گفتار درمانی داره . هزینه هر جلسه پنجاه تومنه کاردرمانی هم همینطور . 

دیشب هم این بچه با گریه خوابید بعضی وقتا اصلا نمیدونم چی میخواد.

انقدر همیشه سردرد دارم جای اخم روی پیشونیم  داره میوفته  خواهرم میگه بوتاکس کنی دیگه اخم نمیکنی .

یه وقت بوتاکس هم باید بگیرم.  

دیروز هم یه پسر موتور سوار  اومد نزدیک پیاده رو  یه حرف خیلی بدی به من زد ، خوب شد بچه ها متوجه نشدند  ماشین پارک کرده بودم داشتیم میرفتیم پردیس زندگی  مانتو بخرم، اعصابم خورد شد یخ کردم وسط خیابون . 

الان که اینا رو نوشتم احساس میکنم سردردم داره بهتر میشه . تو وبلاگ مثل اینکه پیش مشاور رفته باشی میتونی حرف بزنی و قلبت آروم بشه.

یه داستانی خوندم نوشته بود مردی در حال فرار از دست یه شیر بود به دره رسید پایین دره هم دوشیر گرسنه بودند باید تصمیم میگرفت پس ریشه های درختی  را گرفت و روی دره آویزان ماند در همین حال دو موش در حال جویدن ریشه ها بودند اون مرد هر لحظه نزدیک بود بیفتد ناگهای کندوی عسلی که به درخت آویزان بود را دید که عسل از آن در دهانش میچکد اون لحظه فقط از طعم عسلها لذت برد. تفسیرش اینه از لحظه حال لذت ببر شیر بالای دره نماد گذشته شیر پایین دره نماد آینده نامعلوم دوموش نماد زمان هستند که در حال اتمام است عسل نماد خوشیهای  لحظه حال است .

خوشیهای لحظه حال من زندگی در کنار همسرم و بچه هامه