زندگی من
زندگی من

زندگی من

تایم آرزوها

الان مربی پسرم گفت ارزیابها میخوان باهاتون تماس بگیرن  پسرتون باید شش روز در هفته باشه. میگن اینجوری میترسن پیش نره .

دلم میخواست خونه مارلیک میفروختیم میومدیم تو برج مامانم اینا یه خونه رهن میکردیم . منم از صبح تا پنج و شش بعد از ظهر میرفتم سر یه کاری . 

اونوقت شاید میتونستم تو خرج کلاسهای پسرم کمک کنم این یکسال هم بگذره . 

راه حل همینقدر راحته ولی تو دنیای واقعی همه چیز پیچیده میشه. 

البته از بالا که به موضوع نگاه میکنم  یسری مسائل بیخودیه که نباید براش غصه بخورم.

اصلا شاید مهد کودک قبول کرد خودم به عنوان مربی همراه پسرم برم اینجوری نود درصد مشکلات حل شده . 

خدارو چه دیدی شاید همینطور شد . 

نظرات 1 + ارسال نظر
مسلم سه‌شنبه 2 مرداد 1397 ساعت 16:14 http://kafgorgi.blogsky.com/

ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.