قایقمان را خالی کنیم

بازهم بی خوابی شبانه . نمی دونم چرا خوابم نمیبره. 

امروز تو باشگاه مربیمون میگفت میخوام یه سفر دور همی ببرمتون ولی اون خانومهایی که شوهری هستن رو نمی بریم.  چون اونا فقط چسببدن به شوهرشون. بعد هم گفت من اینقدر اینجوری میگم تو کلاسهام بچه ها میترسن منو عروسیشون دعوت کنن یا با ترس و لرز میگن ما داریم بچه دار میشیم. 

گفتم منم همینجوریم هر کیو ببینم داره بچه دار میشه از زندگی نا امیدش میکنم. کلا هرکی منو دیده رفته خدارو صدهزار مرتبه شکر کرده که تو وضعیت من نیست. 

بازهم شکر میتونست وضعیت بدتر از این هم باشه.

الان که فکر میکنم میبینم این سختیهام بخاطر وابستگیم بود من اینقدر وابسته بودم و ترس از دست دادن داشتم که به این روز دچار شدم. 

مربیمون بعدش از یکی از شاگرداش گفت که الان افسردگی گرفته دیگه کلاساشم نمیاد چون شوهرش داره بهش خیانت میکنه اینم تا مرز مرگ و دیوانگی رفته. 

به نظرم مربیمون حرفاش درسته باید یادبگیریم خودمون خوش باشیم به دیگری نباید وابسته باشیم . دیگری ممکنه هر لحظه بره. اگه کسی دوستمون نداره ما نباید افسرده بشیم و از خود نا امید.

متن زیر بسیار زیباست:

قایق وجودتان را خالی کنید. هر آنچه در قایق پیدا کردید به بیرون پرتاب کنید. هیچ چیز نباید باقی بماند. حتی خودتان هم باقی نمانید.

هستی تان فقط در خالی بودن می آید. 

بدبختی هایتان، خشمتان، نفستان، حسادت، توقعات و آرزوهایتان،طمع، رنج،لذت و درد هایتان. همه را بیرون بریزید. بدون هیچ انتخابی از خود خالی شوید. 

و لحظه ای که کاملا از خود خالی شوید، خواهید دید که خدا بر شما نازل میشود. خدا به دست می آید. 

مراقبه چیزی نیست جز تخلیه قایقتان از تمام چیزهایی که در زندگی جمع کرده اید. تبدیل شدن به هیچکس.