انتخاب من

امروز بعد از کلاس ایروبیک مربیمون به شوخی به یکی از خانومای کلاس گفت این چیه تو بیو پروفایلت نوشتی ”همه من همسرم” منم گفتم ای شوهر ذلیل. ولی بعد معذرت خواستم. آخه یادم افتاد منم یه زمانی همین شکلی بودم.

ولی به لطف همسرم تبدیل به یک زن قوی شدم.

یادمه اوایل ازدواجم از مهمونی های زنونه که با دوستام برگزار میکردیم میخواستیم شب برگردیم خونه همه دوستام شوهرشون میومدند دنبالشون تنها کسی که تنهایی برمیگشت خونه من بودم .

ساعت یازده شب یخورده ترسناک بود ولی کم کم شجاع شدم.

تنهایی میرفتم سفر کاری و تفریحی. هیچوقت هیچکدوم از کارهامو انجام نمیداد منم دیگه خودمو براش لوس نمیکردم. بنظرم این یه فرصت عالی بود هر زنی چنین فرصتی گیرش نمیاد. ولی اون وقتا غصه میخوردم . الان خنده ام میگیره چون یکی از خواسته هام قوی بودنه . 

انتخابهای ما ناخواسته ما را به سمتی میبرند که دوست داریم.