خودم در چند سال آینده

میدونی خودم رو تو آینده چجوری تصور میکنم یه زن خیلی قوی از لحاظ روحی. شاید مدیر یک موسسه هنری، که سختیهای زیادی تو زندگیش کشیده . همه که مثل هم نیستند یکی تو بیست و دوسالگی فارغ التحصیل میشه یکسال بعد هم کار پیدا میکنه یکی دیگه بیست و دو سالگی فارغ التحصیل میشه بیست سال بعد شغل دلخواهش را پیدا میکند. هیچوقت برای شروع دیر نیست.

الان خیری وجود داره که من باید اینجا باشم و تو این حالت. مطمئنا چند سال دیگه هیچکدوم از اتفاقهای الان برام جدی نیستند. 

ولی  درس  های زیادی گرفتم از این اتفاقها . 

البته به این مورد هم که در دنیا چیزی جز شکست وجود ندارد پی بردم.  

این باعث میشه اگر در شغلم شکست بخورم هم برایم ناراحت کننده نباشه چون باید این شکستها تجربه شوند تا ما به مرحله بالاتری برویم.

یه مطللبی صبح خوندم درباره چاکرا ها بود نوشته بود انرژی افراد روی چاکراهای مختلفی حالت ایستایی پیدا میکند هرچه انرژی فرد روی چاکراهای پایین تر ایستایی داشته باشد فرد بیشتر به خشم و شهوت و نفسانیات گرایش پیدا میکند.

هر چه انرژی فرد به سمت چاکراهای بالاتر برود اعمال فرد بیشتر به سمت تواضع، فروتنی، بخشش، مهربانی و … میرود.

به همین دلیل هم امر به مهروف و نهی از منکر در جامعه زیاد جواب نخواهد داد . نمی تونیم شخصی رو به زور وادار به انجام کاری کنیم وقتی انرژی او در سطح پایین مکث کرده باشد نمی تواند در سطح چاکراهای بالاتر عمل کند. باید بذاریم خودش راهش را پیدا کند خودش بخواهد از خشم و شهوت و نفسانیات بالاتر رود. 

پس بیخود نبایدبه کسی کار داشته باشیم سرمون فقط باید به رشد خودمان گرم باشد. 

یک معنی اهدنا الصراط المستقیم همین میتونه باشه از راه خودمون منحرف نشویم سرمون به کار خود باشد و نگاهمان را از اطراف برگیریم به سمت خودمون  .

روی این مورد هم باید زیادتر کار کنم.