زندگی من
زندگی من

زندگی من

انتخاب من

امروز بعد از کلاس ایروبیک مربیمون به شوخی به یکی از خانومای کلاس گفت این چیه تو بیو پروفایلت نوشتی ”همه من همسرم” منم گفتم ای شوهر ذلیل. ولی بعد معذرت خواستم. آخه یادم افتاد منم یه زمانی همین شکلی بودم.

ولی به لطف همسرم تبدیل به یک زن قوی شدم.

یادمه اوایل ازدواجم از مهمونی های زنونه که با دوستام برگزار میکردیم میخواستیم شب برگردیم خونه همه دوستام شوهرشون میومدند دنبالشون تنها کسی که تنهایی برمیگشت خونه من بودم .

ساعت یازده شب یخورده ترسناک بود ولی کم کم شجاع شدم.

تنهایی میرفتم سفر کاری و تفریحی. هیچوقت هیچکدوم از کارهامو انجام نمیداد منم دیگه خودمو براش لوس نمیکردم. بنظرم این یه فرصت عالی بود هر زنی چنین فرصتی گیرش نمیاد. ولی اون وقتا غصه میخوردم . الان خنده ام میگیره چون یکی از خواسته هام قوی بودنه . 

انتخابهای ما ناخواسته ما را به سمتی میبرند که دوست داریم.

علت وابستگی

کودکانی که در خردسالی مادرانی داشته اند که به لحاظ عاطفی بی توجه بوده و یا با خشونت با آنها برخورد کرده اند در بزرگسالی به افرادی به عنوان شریک عاطفی وابسته می شوند که نسبت به نیازهای آنها بی تفاوت بوده و حتی انها را مورد خشونت قرار 

میدهند...


به عبارتی مفهوم محبت برای آنها با خشونت و بی تفاوتی تلفیق می شود،از نظر آنها ؛ کسی مرا دوست دارد که به من بی توجه است.... کسی مرا دوست دارد که کنترلگر است... کسی مرا دوست دارد که ...

 رفتار امروز ما با فرزندانمان تعیین کننده ی انتخاب های بعدی آنها به عنوان شریک عاطفی است

اگر انتظار داریم فرزندمان در آینده رابطه ایی سالم و انسانی انتخاب کند باید امروز با او رابطه ایی انسانی و سالم برقرار کنیم.

منم همیشه فکر میکردم معنی عشق همان بی تفاوتیه همان کنترل کردن است. 


رستگاری

پیر شدن مفهومش عاقل و دانا شدن نیست. 

خردمند شدن مفهومش این است که شما به جایی برسید که درک کتید هیچ چیزی در این دنیا ارزش بدست آوردن ندارد. 

هیچ چیزی ارزش نگهداری و پس انداز کردن ندارد. 

خردمند شدن یعنی اینکه شما در تمامی خواسته ها و آرزوهایتان تجسس کنید و دریابید که همه آنها بی اهمیت و بی اساسند. 

عشق ورزی کرده اید و دیده اید که چیزی جز شهوت نبوده است. دریافته اید که طبیعت از شما صرفا به عنوان ابزار زاد و ولد استفاده کرده است. 

پول بدست آورده اید و دریافته اید، ولو اینکه از نظر اجتماعی ارزشمند است، ولی چیزی جز کاغذ پاره نیست. 

شغل و مقام بالایی کسب کرده اید که در نظر دیگران محترم شوید، ولی در نهایت دیده اید که به هیچ رضایت خاطر و خرسندی نرسیده اید، جز اینکه فکرتان همیشه ناراضی بوده است. و مدام نگران از دست دادن موقعیتتان بوده اید.

سراپای نفس را ورانداز کرده اید و در آن چیزی جز بخل و تنگ نظری و پستی نیافته اید. 

در قصرها زندگی کرده اید، ولی فقر و بیچارگی درونتان ناپدید نشده است. 

ممکن است ظاهرا همه چیز بدست آورده باشید، ولی تنها وقتی تشخیص بدهید که هر آنچه کسب کرده اید در واقع چیزی جز خسران و شکست نبوده است، آنگاه انسان عاقلی شده اید. وگرنه با پیر شدن انسان عاقل و پخته نمیشود.

وقتی خردمند شوید خواهید دید که این جهان فقط یک اسباب بازی است که بچه ها در آن بازی میکنند. بچه ها جذب آن میشوند. بچه هایی که به ظاهر هفتاد ساله هستند. لحظه ای که به این تشخیص برسید، زنجیر آرزوها از هم گسسته میشود. خردمندان این حالت را رستگاری مینامند.

لحظات حضور

مهم نیست چه برشما گذشته است، پدر و مادرتان چه کسانی هستند، درکجا زندگی می کنید، حتی موقعیت اقتصادی و اجتماعی تان هیچ کدام اهمیت ندارد. 

مهم انتخاب شیوه عشق ورزیدن است و انتخاب شیوه نشان دادن عشق در کار، خانواده و آنچه که باید به دنیا عرضه کنید. 

یادمه هر وقت به کارم عشق میورزیدم آن کار به بهترین وجه انجام میشد. 

یادمه زمانیکه دخترم را با عشق آماده رفتن به اجتماع میکردم همه چیز به آسانی پیش میرفت. 

دنبال خدا میگردیم درحالیکه خدا همان عشق است.

هروقت ذوق انجام کاری را دارید هروقت به کار یا به کسی عشق میورزید خدا حضور دارد هرجا عشق وجود ندارد خدا هم آنجا نیست.

لحظاتتان پراز حضور خدا

مقایسه

امروز که رفتم سرای محله یه خانومه کتاب گذاشته بود برای فروش گفت همه کتابهای من معنوی و خودشناسی هستند.

منم عاشق اینجور کتابها نتونستم مقاومت کنم به خودم اومدم دیدم سه تا کتاب از نویسنده ای به نام مسعود لعلی خریدم. 

پسر که رفت تو مهدکودک منم نشستم همونجا یکی از کتابهارو خوندم.

اسم کتاب شما جوجه اردک زشت نیستید.

یجاش یه مطلب جالب نوشته بود :

”پارسال این موقع

توی همین روزا داشتی چی کار میکردی؟

چه حال و هوایی داشتی؟

با کی بودی؟

کی رو دوست داشتی؟

از کی بدت میومد؟

کجا بودی؟

تنبلی نکن ! بنویس! این نوشتن ها باعث می شود تغییرات این یکسال را حس کنی و متوجه شوی که این تغییرات مثبت بوده اند یا منفی؟

بنویس ،بنویس ، بنویس .”


باید فقط خودمون رو با خودمون مقایسه کنیم ببینیم در. عرض یکسال چقدر پیشرفت کردیم.