زندگی من
زندگی من

زندگی من

با من سخن بگو

خدایا راه را به من نشان بده

میخواهم به سمتی بروم که تو هستی

میگویند هرجا که سرور و شادی رو یافتی خدا همانجاست

میخواهم مسیر زندگیم را به زیبایی ترسیم کنم

میخواهم از لحظه لحظه های زندگی بیاموزم 

تنها چیزی که هیچ کسی نمی تواند آنرا از ما بگیرد چیزهاییست که از زندگی آموختیم.

خدایا آرزو میکنم مانند صدایی به من بگویی در کدام جهت حرکت کنم و کی توقف کنم. مانند یاری که هیچوقت ترکم نمیکند.

من  سعی میکنم با تو  راه بروم میدانم تو  با منی. 

خداوند از طریق چشمان انسانهایی که مرا میبینند به من نگاه میکند و منتظر است ببیند من چه برخوردی با دیگران دارم. آیا در برخورد با کسیکه آمده چیزی از من میخواهد من نفرت میورزم یا عشق؟

همراه الهی من  ، تورا شکر میکنم که با همه انسانها راه می روی. با تو راه می روم و میگذارم چهره ام آگاهی از مهربانی تورا منعکس کند. سکوت میکنم میگذارم تو با من سخن بگویی.



روز برفی زیبا

تلاش ۱

امروز بچه رو بردم مهد کودک بعد رفتم تمام عکاسیهای محل سر بزنم. برف هم هر لحظه شدیدتر می‌شد ولی من ادامه دادم. هر آتلیه عکاسی میدیدم پارک می‌کردم میرفتم میپرسیدم پرسنل نمیخوان یا حتی کارآموز.

یه برآورد کردم دیدم به فتوشاپ عکاسی هم نیاز دارند. قبلا فتوشاپ کارکردم باید دوباره دوره کنم که یادم بیاد.

روزنامه همشهری هم خریدم دیدم اونجا هم نوشته عکاس با تسلط به فتوشاپ . باید یه مدت روزها که تنهام فتوشاپ  کارکنم دنبال کار هم بگردم من مطمئنم موفق میشم. 

همیشه فکر می‌کردم یک نفر هست که دائم نگرانم هست از دور منو نگاه می‌کنه تا از من مراقبت کنه .بعضی وقتا بی راهه رفتم و فکر می‌کردم از دوستانم یا آشنایانم  یا اقوامم هست  ولی بعدا فهمیدم اون تو هستی خدای عزیزم.

خدای مهربانم اگر نبود گرمای دستهای تو در این سرمای بی کسی چگونه سر می‌کردم.

ای معشوق ازلی ، آنچنان غریق دریای غربتم مکن که به سمت هر خاشاک عاطفه ای دست نیاز دراز کنم.

پناه برتو میبرم از تنهایی و غربت و بی کسی.

مرا آنچنان نگران خودت کن که هیچ جاذبه و دغدغه ای نگاهم را از تو نگیرد.

ای تنها تکیه گاه از چشیدن نامردی گریزی نیست به شرط آنکه حسابش نزد تو محفوظ بماند و چه کسی خوش حساب تر از تو.