-
زانوی غم بغل نگیر
پنجشنبه 20 مهر 1396 08:46
نصفه شب از خواب پریدم یه تصمیم جدی گرفتم . زانوی غم بغل کردن کافیه باید تلاش کرد . رفتم از نت سرچ کردم بچه چهارساله چه چیزهایی باید بدونه تمام سوالها رو نوشتم تا هر روز بهانه ای برای صحبت داشته باشیم. و دیگر اینکه چه نقاشیهایی باید بکشه که باید هر روز تمرین کنیم باهم تا دستاش قوی بشه برای رفتن به مدرسه آماده بشه....
-
خدایا فقط تورو دارم
چهارشنبه 19 مهر 1396 15:12
این دوستم دست از سرم بر نمیداره با اینکه تو تلگرام جواب سربالا بهش دادم باز گفت چرا برای پسرت دفاعی کار نمیکنی حالش خوب شه . آخه زن حسابی من از بدو تولدش دارم دفاعی براش کار میکنم الان چهارسالشه دیگه چقدر باید تو توهم باشم . جواب نمیدم بهش بعد میبینم زنگ زده به گوشیم خوبه نشنیدم بزار بفهمه نمیخوام باهاش حرف بزنم....
-
توصیه های گردشگری به مسئولین
پنجشنبه 13 مهر 1396 06:59
سلام عکسهای دوستانم را تو اینستاگرامم نگاه میکردم یکی رفته بود هند یکی هم ترکیه . عکساشون به من فهموند ما صدبرابر اون کشورها امکانات گردشگری داریم. دوستم که رفته بود هند به من فهموند هند فقط یه تاج محل داره و یک جنگل . اونکه رفته بود ترکیه هم به من فهموند ترکیه چند تا رستوران داره و یه مسجد قدیمی . ما اینقدر کاخ های...
-
رسالت ما
سهشنبه 11 مهر 1396 08:48
آدم وقتی تو فکر و خیال باشه اصلا نمی تونه گوش بده طرف مقابلش چی میگه یسری بچه ها ی کوچولو هم هستند که همیشه تو فکر و خیالند بنا براین نمی توانند حرف زدن یاد بگیرند چون گوش نمیدن باید با بازیهای سرگرم کننده اونا رو از فکر و خیال در آورد. امروز میریم یه دندانپزشکی دیگه تا ببینیم میشه کاری کرد بدون بیهوشی دندون بچه رو...
-
خداوند همیشه در کنار ماست
سهشنبه 11 مهر 1396 00:47
خوشبحال اونایی که از دنیا هنوز هیچی نمیدونن به ساده ترین و ابتدایی ترین مسائل اعتقاد دارند و حاجت هم میگیرند . من از هر چیزی یکبار حاجت گرفتم ، یادمه دوم راهنمایی بودم یه مشکلی بوجود اومده بود مادرم از دوستش پرسید چیکار کنیم اونم گفت فلان دعا را چهل شب بخوانید حاجت میگیرید ماهم خوندیم و حاجت هم گرفتیم ولی بعد از اون...
-
من همیشه سازگارم
یکشنبه 9 مهر 1396 20:46
محققان میگن افراد متولد بهمن و تیر و آذر و دی لجبازترین و یک دنده ترین افراد روی زمین هستند. حالا فهمیدم من چرا به همه چیز و هر شرایطی قانعم چون یک اردیبهشتی هستم که بین این افراد یک دنده بزرگ شدم. راستی امشب فهمیدم وقتی همسرم ماست بدمزه دامداران خرید چیکار کنم با همزن اونو هم میزنم شبیه ماست سون میشه . من با همه چیز...
-
انسانم آرزوست
پنجشنبه 6 مهر 1396 08:03
خیلی بد هست که دندانپزشکان یا پزشکان بخاطر پول اطلاعات غلط بدن به بیمار. من یادمه زمان ما هر بچه ای دندانش پوسیده میشد چون دندان شیری بود میذاشتند لق بشه بیفته ولی الان میگن باید بچه را بیهوش کنیم . آخه مگه بیهوشی الکیه با عوارض بعد از بیهوشی چه کنیم . یک نفر هم مثل همسر من فکر میکنه دکتر خداست و رو حرفش نباید حرف زد...
-
اگر. عقاید همه را در کتابها بخوانیم ...
یکشنبه 2 مهر 1396 08:37
نکته اول اگر یک جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شوید . نکته دوم اگر دو جلد کتاب بخوانید حتما به کتاب خواندن علاقه مند می شوید . نکته سوم اگر سه جلد کتاب بخوانید به فکر فرو می روید . نکته چهارم اگر چهار جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف می زنید . نکته پنجم اگر پنج جلد کتاب بخوانید...
-
۲۹ شهریور
چهارشنبه 29 شهریور 1396 09:20
دوشنبه که داشتیم از کاردرمانی پسرم برمیگشتیم خونه ساعت شش غروب بود چون مسیرمون شرق به غرب بود گفتم از حکیم برم نمیدونستم اینطوری میشه خروجی شیخ فضل الله رد کردم گفتم از خروجی یادگار جنوب برم بهتره ولی قشنگ یکساعت طول کشید تا برسیم به یادگار جنوب در حالیکه در حالت عادی پنج دقیقه فاصله دارند خلاصه که ساعت هشت شب رسیدم...
-
عسلهای زندگی
دوشنبه 27 شهریور 1396 08:26
همچنان سردرد دارم شاید بخاطر اضطراب هم باشه هر وقت اضطراب دارم سردرد هم همراهش هست. هر وقت بخوام چندتا کار با هم انجام بدم اضطراب میگیرم امروز بعد از ظهر مربی پسرم میاد خونه تا ۴ ساعت ۳ هم دخترم را باید ببرم کلاس یوسی مس که تا پنج هست ولی باید چهارو نیم برم دنبالش چون پسرم ساعت پنج ارزیابی کاردرمانی داره که چهل و پنج...
-
از وقتی به خود آمدم
شنبه 25 شهریور 1396 01:29
از وقتی خودم شروع کردم مثل مربی پسرم هرلحظه با پسرم بازی کنم و حرف بزنم انگار معجزه داره میشه. اولش منو پس میزد مثل ابر بهار گریه میکرد ولی من نا امید نشدم به زور وادارش کردم به بازی و نقاشی و خلاصه کلی سرگرمی براش درست کردم. از تمام بازیهامون عکس گرفتم با فتوشاپ عکسهارو کنار هم چیدم چاپ کردم . حالا هر لحظه که بیکار...
-
فرشته های کوچولوی من
سهشنبه 21 شهریور 1396 00:40
امروز عصر یک اتفاق جالب برایم افتاد . بعد از اینکه با مربی پسرم صحبت کردم و او هم گفت بهتره جایی مشغول بکار نشوید چون پسرتان ضربه بزرگی میخورد فهمیدم که راست میگوید فقط والدین برای بچه دل می سوزانند نه مهد یا پرستار بچه . من تصورم این بود که چون پسرم از مربیش حساب میبرد پس باید ساعتهای بیشتری در کنار مربی های دیگر...
-
به تواناییهای خود اعتماد کنیم
دوشنبه 13 شهریور 1396 15:06
داشتم بررسی میکردم چی شد این اتفاقها برای من افتاد چی شد اون آدم شاد و سرزنده اینطور افسرده شد. یسری اتفاقها تو خانواده برای خواهرم افتاد که از زندگی نا امید شدم. از اون طرف هم به یسری مسائل خرافی اعتقاد پیدا کرده بودم که فکر میکردم با ارتباط و مراقبه تمام مسائلم حل میشه.مثل اونایی که با دعا خواندن مشکلاتشان را...
-
بانویی که دنبال شغل میگردد
یکشنبه 12 شهریور 1396 14:34
دیروز رفتم جایی که پارسال تابستان به من گفته بودند بیام برای کار ولی من نتونستم برم چون فرزندم مهدکودک قبول نکرده بود . الان که دیگه مهد کودک قبول میکنه گفتم برم یه سر بزنم ببینم هنوز نیرو میگیرند . گفتند ما چون ارگان دولتی هستیم شرط سنی داریم نمی تونیم سی پنج ساله ها رو استخدام کنیم . یعنی سی و چهار ساله ها رو...
-
پاپیون های زندگی
شنبه 11 شهریور 1396 07:53
دیروز که طبقه بالا مهمونی عید قربان بود نشستم در کنار همه کلی حرف زدیم . غروب که اومدیم خونه به همسرم گفتم احساس میکنم امروز به اندازه تمام عمرم حرف زدم و آت پ سوزوندم. گفت اتفاقا برات خوبه ، نه اینکه لزوما طرف مقابلت را دوست داشته باشی ولی کانتکت و کامیونیکیشن برات خیلی خوبه. خودم هم احساس میکنم از وقتی کمتر جبهه...
-
ادامه پست قبل
چهارشنبه 8 شهریور 1396 11:28
در پست قبلیم نوشتم میخوام بیشتر وقتم برای بچه هام بذارم وقتی منتشر کردم دیدم ینفر یه پست نوشته که چرا بعضی خانوما فکر میکنن وظیفه شون فقط بچه داری و همسر داریه ؟ پیش خودم گفتم این نمی تونه تصادفی باشه خدا میخواد یه چیزی به من بگه. کلی فکر کردم به این نتیجه رسیدم درسته وظیفه اصلیم اونه ولی از وظیفه اجتماعیم نباید غافل...
-
۸شهریور
چهارشنبه 8 شهریور 1396 10:10
یادم میاد پارسال این روزها خودم مجبور کرده بودم از شبکه های اجتماعی فاصله بگیرم تلگرامم پاک کرده بودم اینستا و غیره ولی تمام وقت تو پرشین بلاگ بودم مطلب مینوشتم به وبلاگهای دیگران می رفتم دوست داشتم به همه کمک روحی و معنوی کنم. ولی امسال دیگه اجباری نبود خودم دیگه تمایلی به تلگرام و خوندن مطاللب دروغین ندارم. علاقه ای...
-
امروز صبح
یکشنبه 4 تیر 1396 15:02
یه روز صبح هم هست که حس میکنی از هیچکس دلخور نیستی. همه رو دوست داری. موقع پیاده روی قبل از طلوع صبح روی پل هوایی وسط بزرگراه می ایستی و بوسه هاتو پر میدی تو هوا، به نیت شفای هرکسی که بی بوسه مونده این ور اون ور دنیا. می ایستی و طلوع خورشیدو نگاه میکنی و عین آدمهای توی فیلمها یه لبخند کج قشنگی هم روی لبته. از این صبح...
-
دست خودمان را بگیریم
چهارشنبه 31 خرداد 1396 19:18
بدترین حالتِ انتظار، همان است که منتظر میمانیم کسى بیاید و حالمان را خوب کند ما، خودمان را باور نداریم ! باید دستِ خودمان را بگیریم ... حالا که عشق نوع اول را تجربه کردم عشقی همراه با تملک و خودخواهی و خواستن دیگری برای خودم و بعد عشق نوع دوم را تجربه کردم عشقی که همه چیز را برای دیگری میخواهی حتی اورا آزاد میگذاری...
-
توهمات من
سهشنبه 30 خرداد 1396 00:46
بدترین بدترین توهمی که تو این چند سال عمرم زدم این بود که فکر میکردم میتونم با آدم دلشکسته باشم همیشه مواظبش باشم تا بتونه خودشوپیدا کنه . فکر میکردم میتونم تغییرش بدم بهش محبت کنمحالشو خوب کنم ولی اشتباه میکردم. خدایا اشتباه کردم هر کسی فقط میتونه خودشو تغییر بده خودشو بهتر کنه نه دیگری رو. هرگاه رد پای کسی که آرامشم...
-
اعتیاد
دوشنبه 29 خرداد 1396 07:44
آنچه را ما به آن عاشق شدن می گوییم، در بسیاری از روابط، خواستن و نیاز شدت یافته من درون است. شما به شخص دیگر یا بهتر بگوییم، به تصویر خیالی خود از آن شخص، معتاد شده اید. واین اعتیاد هیچ ارتباطب با عشق راستین که بدون هیچ خواسته ای ست ندارد.
-
دوباره از اول
یکشنبه 28 خرداد 1396 22:50
یک روز پرسید: می خوای از سر شروع کنی؟ دیدم نه، واقعا نه. از سر شروع کنم که چه شود؟ که چه کار کنم؟ مگر اینکه بدانم راه دیگری هم هست، که می دونم نیست. اقلا برای من نیست. اگر هزار بار دیگر شروع کنم باز به همین جا میرسم.. آدمیزاد فراموشکاره. وقتی درد داره، قیل و داد می کنه، داد می کشه و بعد یادش می ره. درد که همیشه درد...
-
عادت
یکشنبه 28 خرداد 1396 20:11
باید از هر نوع عادت دست برداشت . عادت کردن به برنامه ای روتین، عادتهای غذایی، عادت به مواد مخدر و عادت آدمها. تو زندگی همه ما پیش میاد که آدمهایی میان چند صباحی کنار هم هستیم به پیام فرستادن دائم به همدیگه عادت کردیم ولی بعد یه مدت میبینیم هیچی از زندگی نفهمیدیم شدیم برده دیگری تا اون باشه خوبیم چندساعت که نباشه...
-
سالها بعد
یکشنبه 28 خرداد 1396 19:07
کسی که روزی فکر میکردی بدون او یک ثانیه هم زنده نمی مانی از کنارت رد شود در میدان شلوغ. نگاهت کند و لبخند بزند و از کنارت رد شود و تو تمام مدت نگاهش کنی و مغز خسته ات چند ثانیه بعد از رد شدن از تقاطع پر از عابر تازه یادش بیاید که این زن، این مرد، این عطر متحرک که تو را و میدان را مست کرده کدامین ترانه خلقت بود. دلت...
-
بلاگ اسکای
یکشنبه 28 خرداد 1396 05:54
بلاگ اسکای رو دوست دارم اینجا هیشکی نمیبینتت اینجا هیشکی نمیخونتت اینجا همونجاست که بهش میگن زیر خاک اینجا هیشکی قضاوت نمیکنت اینجا کسی کینه ازتو به دل نمیگیره هیشکی نیست اینجا فقط خداست حالا که اون پوسته سخت را شکافتی باید آبی باشد برای دانه وجودت اینجا میشه رشد کرد بالاخره یروز منم از تاریکی سربیرون می آورم من...
-
قلبهای مهربان
یکشنبه 28 خرداد 1396 05:35
قلب های مهربان را خیلی دوست دارم... همان قلب هایی که همیشه برای دیگری می تپند... آدم های مهربان عاشق همه اند... عاشق همه ی مردم ... قلب های مهربان دلسوزند... بی حساب و کتاب می بخشند ... بی هیچ منتی... برای غصه های همه وقت دارند... با گریه های دیگران اشک می ریزند... قلب های مهربان قلب های ساده ای هستند... قلب های ساده...
-
آرزوها
شنبه 27 خرداد 1396 13:46
فریفته آرزوهایت نشو... خواسته ها و آرزوها همچون گیاهان سمی هستند که هر کس از ایشان بخورد از پا در می آید اما نمیتواند کسی را بکشد که فقط تماشایش میکند. به همین ترتیب، آرزوها نمیتوانند هیچ آسیبی به تو برسانند، اگر به خودت اجازه ندهی که فریفتهشان بشوی. دیگه هیچ آرزویی ندارم همه آرزوها از دور قشنگ بودند وقتی بهشون...
-
اولین یادداشت
دوشنبه 22 خرداد 1396 06:12
سلام من تا حالا تو پرشین بلاگ مینوشتم ولی دوروزه انگار بسته شده . مغزم داشت از اینهمه مطالب نوشته نشده تو سرم منفجر میشد این شد که اومدم اینجا . امیدوارم پرشین بلاگ هم مشکلش زود حل بشه. عشق هرگز گزینش نمیکند، همانطور که نور خورشید گزینش نمیکند. استثنا قائل شدن عشق الهی نیست، عشقِ نفسانی است. با وجود این شدت و ضعفِ...